جدول جو
جدول جو

معنی دیمی کاری - جستجوی لغت در جدول جو

دیمی کاری
(دَ / دِ)
دیم کاری. زراعت دیم. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). رجوع به دیم کاری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صیفی کاری
تصویر صیفی کاری
عمل صیفی کار، کشت و کار تابستانی، جالیز
فرهنگ فارسی عمید
(دَعْ)
ادعا. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
عمل صیفی کار. کشت خربزه، خیار، هندوانه، گرمک، بادنجان و مانند آن
لغت نامه دهخدا
عمل کیمیاکار، کیمیاگری، حیله گری:
کیمیاکاری جهان دورنگ
لعل آتش نهفته در دل سنگ،
نظامی،
رجوع به کیمیاگری شود
لغت نامه دهخدا
مزدوری، (فرهنگ فارسی معین) :
در از لعلش به درج تنگ باری
مه از رویش به شغل نیم کاری،
امیرخسرو (از انجمن آرا)،
، شاگردی، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
عمل دیم کار، زراعت دیم. دیمی کاری
لغت نامه دهخدا
تره بار کاری عمل صیفی کار زراعت محصولات تابستانی کشت خربزه و هندوانه و خیار و بادنجان و مانند آن، کشت سبزیها، سبزیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم کاری
تصویر نیم کاری
مزدوری: (دراز لعلش به درج تنگاری مه ازرویش بشغل نیم کاری) (امیر خسرو. فرنظا)، شاگردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیفی کاری
تصویر صیفی کاری
عمل صیفی کار، زراعت محصولات تابستانی، کشت خربزه و هندوانه و خیار و مانند آن، کشت سبزی ها
فرهنگ فارسی معین
پالیز، فالیز، لته
متضاد: شتوی کاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زمان تخم پاشیدن گندم و جو
فرهنگ گویش مازندرانی